چرا «معمولی بودن» بد نیست؛ بلکه شاید نجات‌دهنده باشد!

در جهانی که همه یا دنبال متفاوت بودن هستند یا ادای آن را در می‌آورند، «معمولی بودن» تبدیل شده به یک جور فحش فرهنگی. از ستاره طلایی در کلاس اول ابتدایی تا جایزه «کارمند نمونه»، از پست‌های اینستاگرامی با نورپردازی سینمایی تا جنگ بی‌پایان برای «بهترین نسخه خودت بودن»، همه‌چیز فریاد می‌زند: «زندگی معمولی کافی نیست!»

اما بیایید یک لحظه صادق باشیم: این مسابقه بی‌پایان چقدر ما را خوشحال‌تر کرده؟ واقعاً؟ یا بیشتر ما را تبدیل کرده به آدم‌هایی مضطرب، بی‌انرژی و همیشه ناراضی از خودشان؟

فشار «فوق‌العاده بودن» از کی شروع شد؟

احتمالاً از وقتی که بچه‌ها هنوز بلد نیستند گِل‌بازی کنند، ولی باید کلاس زبان و موسیقی بروند نمره ۲۰ دیگر کافی نیست؛ باید همراهش مقام کشوری هم باشد و پادکست آموزشی هم داشته باشد! دانشگاه که می‌رسد، همه یا سوخته‌اند یا در حال دود شدن‌اند.

بعد هم شبکه‌های اجتماعی، با مقایسه بی‌پایان زندگی واقعی ما با هایلایت‌های زندگی دیگران. آن‌طرف دنیا، یک جوان ۲۲ ساله استارتاپ زده و با قایق شخصی‌اش در جزایر یونان سفر می‌کند، این‌طرف دنیا ما با دقت مانده حساب بانکی‌مان را چک می‌کنیم تا ببینیم نان بربری امروز بخریم یا صبر کنیم تا فردا که حقوق می‌آید!

شاید فقط نیاز داری، کمی بهتر زمانت را مدیریت کنی.

زندگی معمولی = زندگی بی‌ارزش؟ نخیر!

تصور کن شغل ثابتی داری که نه عالی است، نه فاجعه؛ یک خانه کوچک اما گرم؛ و رابطه‌هایی که واقعاً برایت مهم‌اند. این زندگی به نظر خیلی‌ها «معمولی» است. اما راستش را بخواهی، این زندگی برای خیلی‌ها یک رؤیای دست‌نیافتنی است.

مثل مادری که هر روز بچه‌اش را با عشق به مدرسه می‌برد، یا معلمی که سال‌هاست بدون دیده شدن، با عشق درس می‌دهد. یا حتی همان همسایه‌ای که هر روز سلام می‌کند و زباله‌ها را سر وقت بیرون می‌گذارد. قهرمان‌های بی‌صدا.

از قله موفقیت بیا پایین، چمن پایین‌دست سبزتر است!

این‌همه تلاش برای خارق‌العاده بودن، گاهی فقط منتهی می‌شود به خستگی، اضطراب و تنهایی. چون نمی‌شود همه ما «بالای میانگین» باشیم—این جمله را یک معلم ریاضی عاقل هم گفته باشد!

وقتی زندگی را فقط مسابقه می‌بینیم، مدام احساس می‌کنیم عقب هستیم. اما اگر زندگی را مجموعه‌ای از لحظه‌های ساده، مهربانی‌های کوچک و لبخندهای نصفه‌نیمه ببینیم، آن‌وقت آرامش پیدا می‌کنیم. چون نه تنها لازم نیست همیشه بدرخشی، بلکه گاهی «خاموش بودن» هم خودش یک نعمت است.

پس، یک زندگی خوب یعنی چی؟

نه جوایز، نه لایک‌ها، نه رزومه پرزرق‌وبرق. یک زندگی خوب یعنی:

  • مکالمه‌هایی که معنی دارند، نه فقط صدای زیاد دارند.
  • غذا خوردن کنار آدم‌هایی که دوستشان داری، حتی اگر غذا، املت ساده باشد.
  • پیاده‌روی‌های عصرگاهی که موبایل در خانه مانده.
  • کمک کردن به یک دوست، حتی اگر فقط گوش دادن باشد.

و بله، این‌که بتوانی یک روز کامل هیچ کار خاصی نکنی و عذاب وجدان نگیری—این خودش مهارت قرن بیست‌ویکمی است!

اگر همچنان فکر می کنی که نمی توانی از فکر «من از بقیه عقب‌ترم» خلاص بشی، می‌تونی یه مشورتی با مشاوران ما داشته باشی.

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم