چرا به تراپیست خود دروغ می‌گوییم؟ (تحلیل روانشناختی و پیامدها)

به‌عنوان یک تراپیست و روانشناس، همواره فرض می‌کنم که مراجعانم در مقطعی از درمان به من دروغ خواهند گفت. اگرچه این موضوع ممکن است تعجب‌برانگیز باشد، اما تحقیقات نشان می‌دهد که دروغ گفتن به تراپیست بسیار رایج است. برای نمونه، در یک مطالعه روی ۵۴۷ فرد بزرگسال که در فرایند روان‌درمانی بودند، ۹۳ درصد از آن‌ها گزارش دادند که در مقطعی به تراپیست خود دروغ گفته‌اند.

حقیقت این است که صداقت داشتن، ابتدا با خود و سپس با فرد دیگر، کار دشواری است. این موضوع نیازمند خودآگاهی، اعتماد و عزت نفس بالا است. بسیاری از مراجعان نمی‌توانند به‌راحتی با تراپیست خود صادق باشند، حتی اگر نیت آن‌ها خیر باشد.

انواع مختلفی از دروغ وجود دارد که با سطوح مختلفی از آگاهی، نیت فریب و انگیزه برای پنهان‌کاری همراه است:

  • دروغ آگاهانه: زمانی‌که فرد دانسته جمله‌ای نادرست می‌گوید تا تراپیست را فریب دهد.
  • خودفریبی: زمانی‌که مراجع حقیقتی را از خود پنهان کرده و ناآگاهانه به تراپیست هم منتقل می‌کند.
  • پنهان‌کاری: برخی مراجعان آماده‌ی گفتن بعضی مسائل نیستند و آگاهانه از گفتن آن خودداری می‌کنند، بی‌آن‌که قصد دروغ داشته باشند.

۱. مدیریت برداشت: برخی مراجعان می‌خواهند سالم‌تر از آنچه هستند به نظر برسند.
مثال: فردی که درگیر اضطراب شدید است، در جلسه به تراپیست می‌گوید «خوبم، فقط گاهی کمی استرس دارم» تا قوی‌تر به‌نظر برسد.

۲. احساس شرم: درباره‌ی موضوعی خاص احساس گناه یا شرم دارند و از گفتنش پرهیز می‌کنند.
مثال: مراجع درباره‌ی تجربه آزار جنسی در کودکی سکوت می‌کند چون از قضاوت یا ترحم می‌ترسد.

۳. ترس از پیامدها: ممکن است حقیقت گفتن منجر به اقدامات درمانی سخت یا بستری شدن شود.
مثلا در موارد نادری نیاز به بستری کردن شخص پیدا می‌شود. مثلا کسی که هر روی همسر و فرزندان خود را کتک می‌زند و پس از آن از ناراحتی کرده‌ی خویش، بدن خودش را زخمی می‌کند. در این موارد نادر ممکن است شخص وقتی به مشاور مراجعه می کند از شدت تعریف ماجرا بکاهد تا بستری نشود.

۴. نیاز به تأیید: برخی افراد از طرد شدن توسط تراپیست می‌ترسند و به همین دلیل حقیقت را پنهان می‌کنند.
مثال: مراجع به دروغ می‌گوید که تمرینات ذهن‌آگاهی را انجام داده چون نمی‌خواهد تراپیست از او ناامید شود.

۵. میل به کنترل: برخی ترجیح می‌دهند اطلاعات را مدیریت کنند تا احساس قدرت بیشتری داشته باشند.
مثال: مراجع اطلاعات مهمی از روابطش را نمی‌گوید تا موضوع جلسه تحت کنترل خودش باشد.

۶. انکار: فرد نمی‌تواند چیزی را به خود بپذیرد و ناآگاهانه آن را از تراپیست نیز پنهان می‌کند.
مثال: کسی که دچار اعتیاد است، مصرف را «تفریحی و گهگاه» می‌نامد چون نمی‌خواهد بپذیرد که وابسته شده.

۷. مشکلات اعتماد: ممکن است نگران باشند که تراپیست بعد از شنیدن حقیقت دیگر به آن‌ها کمک نکند.
مثال: مراجع تمایلات پرخاشگرانه‌اش را نمی‌گوید چون فکر می‌کند تراپیست او را خطرناک می‌بیند.

۸. تنش در رابطه‌ی درمانی: برخی درباره‌ی احساسات خود نسبت به تراپیست (مثل خشم) سکوت می‌کنند.
مثال: مراجع وقتی با مشاور صحبت می‌کند به یاد حرف‌های پدرش می‌افتد و احساس بدی نسبت به مشاورش پیدا می‌کند اما از این احساس هیچ حرفی به میان نمی‌آورد بلکه برعکس آن، اظهار محبت و احترام می‌کند.

گرچه این رفتار رایج است، اما پیامدهای منفی مهمی دارد:

  • شناخت ناقص: تراپیست نمی‌تواند مسائل اصلی را به درستی درک کند.
  • کاهش اثربخشی درمان: طرح درمان ممکن است بر اساس اطلاعات اشتباه پیش برود.
  • اتلاف وقت و هزینه: جلسات ممکن است به‌جای حل مسئله اصلی، صرف موضوعات حاشیه‌ای شود.
  • آسیب به رابطه درمانی: وقتی رواندرمانگر شما، از واقعیات شما اطلاع پیدا نکند، به مرور این رابطه تصنعی و غیرواقعی می‌شود.
  • جلوگیری از مواجهه با مسائل عمیق و دردناک.
  • خطرات بالقوه: پنهان‌کاری درباره‌ی موضوعاتی مانند مصرف مواد مخدر می‌تواند فرد را در معرض خطر جدی‌تری قرار دهد.

دروغ آگاهانه، خودفریبی و پنهان‌کاری بخشی از واقعیت جلسات تراپی هستند. اما نحوه‌ی مواجهه تراپیست و مشاور با این مسائل بسته به شرایط و نیازهای مراجع متفاوت است. ما در مسیر رشد شخصی، مراحل مختلفی را طی می‌کنیم و گاه حقیقت را می‌دانیم اما هنوز آماده گفتنش نیستیم. با این‌حال، اگر در فرایند روان‌درمانی و تراپی هستید، توصیه می‌شود تا حد امکان با تراپیست خود صادق باشید.


  • مطلب فوق برگرفته از مقاله‌ای از دکتر وارن در سایت روانشناسی امروز می‌باشد.

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم