تعارض در فرزندپروری: آیا باید به کودکان بیشتر «نه» بگوییم یا کمتر؟

دنیا پر از تعارض‌ است؛ چه در مقیاس بزرگ و چه در موقعیت‌های روزمره. بسیاری از این تعارض‌ها از حوزه موضوعی سایت همدردی خارج‌اند، اما یکی از پررنگ‌ترینِ آن‌ها در دنیای فرزندپروری، همین اختلاف‌نظرها در شیوه برخورد با «نه» گفتن به کودکان است؛ مخصوصاً در فضای مجازی که قضاوت درباره پدر و مادرها و فرزندان‌شان رایج است.

گروهی معتقدند که بچه‌های امروزی نیاز به انضباط بیشتری دارند و باید بیشتر و محکم‌تر «نه» بشنوند. برخی از این افراد حتی معتقدند این نه باید با تنبیه بدنی یا محدودیت‌های سخت همراه باشد.

در مقابل، عده‌ای دیگر بر این باورند که برخوردهای سخت‌گیرانه، رشد کودک را مختل می‌کند، او را از نیازهای درونی‌اش دور می‌سازد و ممکن است منجر به واکنش‌های منفی مثل سرکشی یا انزوا شود. این دسته معتقدند کودک باید با هدایت‌های ملایم و پر از مهر و تأیید بزرگ شود، نه با کنترل و سرزنش مداوم.

اما این دو دیدگاه هم قابل نقدند. گاهی گروه اول، والدینی را که نمی‌خواهند روح لطیف کودک را با یک نه خورد کنند، مسخره می‌کنند. در حالی که خودشان گاهی بی‌انضباط‌ترین رفتارها را با مخالفان‌شان دارند.

نکته جالب اینجاست که هر دو دیدگاه افراطی، از یک ریشه مشترک سرچشمه می‌گیرند: ناتوانی بزرگ‌سالان در پذیرش کودک همان‌طور که هست. چه آن‌ها که به دنبال انضباط سخت‌گیرانه‌اند و نمی‌توانند شیطنت، خودمحوری یا پرانرژی بودن کودک را تحمل کنند، و چه آن‌ها که تاب ناراحتی کودک را ندارند و می‌خواهند هرطور شده او را راضی نگه دارند.

ما به‌راحتی درک می‌کنیم که یادگیری زبان برای کودک زمان‌بر است. هیچ‌کسی از یک نوزاد انتظار ندارد که به‌جای «ماما»، کامل و درست صحبت کند. اما وقتی نوبت به رفتار می‌رسد، بسیاری از والدین می‌خواهند کودک خیلی زود بتواند همکاری کند، نتیجه اعمالش را پیش‌بینی کند یا احساساتش را کنترل کند؛ در حالی که حتی بزرگ‌سال‌ها هم همیشه در این مهارت‌ها موفق نیستند!

در سوی مقابل، والدینی که نمی‌توانند ناراحتی کودک را تحمل کنند، گاهی با هزینه‌های زیاد مادی و روانی، سعی می‌کنند کودک را از تجربه احساسات ناخوشایند دور نگه دارند. مثلاً ممکن است تکالیف کودک را خودشان انجام دهند تا معلم از او ناراحت نشود، یا وقتی کودک به پشت صندلی اتوبوس لگد می‌زند، از برخورد طبیعی دیگران جلوگیری کنند تا فرزندشان ناراحت نشود.

کودکان احساسات قوی دارند. شنیدن کلمه «نه» برای‌شان ناخوشایند است، همان‌طور که برای ما بزرگ‌سالان. هدف ما این نیست که کودک هرگز ناراحت نشود، بلکه باید به احساساتش احترام بگذاریم و برایش همدلی قائل باشیم:

  • دوست داشتی من بله می‌گفتم…
  • دوست داشتی امروز بریم پیش مامان‌بزرگ…
  • دلت می‌خواست داداش کوچولوت رو پس بدیم به فروشگاه نوزادها!
فرزندپروری و بله و نه گفتن

۱. رشد اخلاقی تدریجی است: کودکان به تدریج و در مراحل مختلف یاد می‌گیرند درست و غلط را تشخیص دهند. مثلاً برای کودکی که هنوز در مرحله نوپایی است، بهتر است به‌جای نه گفتن مداوم، مسیر رفتارهایش را به سمتی ایمن و قابل قبول هدایت کنیم. اگر کودکی با سنگ به پنجره می‌کوبد، می‌توان وسیله‌ای امن و جایگزین به او داد تا همچنان بتواند انرژی‌اش را تخلیه کند. این رویکرد برای نوجوانی که سیگار می‌کشد، مناسب نیست؛ اما برای کودک نوپا ضروری است تا رابطه‌ای گرم و صمیمی با والدین شکل بگیرد.

۲. الگوسازی مؤثرتر از هر «نه» گفتنی است: اگر کودک قرار است شبیه ما شود، آیا ما الگوی خوبی از نظر اخلاقی هستیم؟ رفتار والدین بسیار مؤثرتر از گفتار آن‌هاست.

۳. کیفیت نه مهم‌تر از تعداد آن است: کودکان باید گاهی «نه» بشنوند، اما نحوه بیان آن مهم است. آیا این «نه» با قاطعیت و مهربانی همراه است و به نیازهای کودک توجه دارد؟ یا سرد و بی‌اعتنا و همراه با طرد و زورگویی است؟ یا آن‌قدر از آن اجتناب می‌کنیم که کودک هیچ حد و مرزی را تجربه نکند؟

فرض کنید فرزندتان اصرار دارد که الان بستنی بخورد، در حالی که زمان ناهار است. به‌جای «نه، گفتم نمی‌خوری!» می‌توان گفت:

این جمله همدلی دارد، مرز دارد و در عین حال قدرت را در رابطه حفظ می‌کند.


در نهایت، فرزندپروری مؤثر نیاز به تعادل دارد؛ نه در دام سخت‌گیری افراطی بیفتیم، نه در دام تسلیم شدن به هر خواسته کودک. با پذیرش کودک همان‌طور که هست و توجه به نیازهای رشدی او، می‌توانیم مسیری متعادل و انسانی در تربیت او پیش بگیریم.

📌 مطالب کوتاه و کاربردی در زمینه فرزندپروری در: کانال مشاوره تخصصی همدردی

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم